تو این یک هفته ای که استراحت قرار بوده کنم تا ترم ۲

دیسک کمر گرفتم ، و هنوزم دارم کاراشو انجام میدم حالا اینارو کار ندارم ، اونقدری که حرفاشون اذیتم کرد و گریه کردم ، درد اونقد نفسمو نگرفته بود ، هی آدم بخاطرر این رشته هی میشنه میخونه صبح تا شب مگه. ارزش نداره   ، قانعم نمیشن ،،!!!این دانشگاه میندازه بخاطر پول . !

خسته شدم تا کی باید سرکوفت بخورم ، خدا چرا یکاری نمیکنی ساکت شن ، خددا به من میگه پزستاری کم دردسر تره چرا اینو رفتی ، انگار درسای پرستاری اسونه ،، من با شزایط خودم کنار اومدم ولی اون نمیاد، الان دلم میخواد ی رشته پزستاری باشه و من برم و ترمی ۱۰ تومن ازش بگیرم ساکت شه دیگه بهم حرف نزنه.!

همه مریضیایی که تاالان گرفتم تقصیر اینه ، ازبس بهم فشار اورد . روزو شبم شده زولپی رست بخورم، ژلوفن، یکی دوبام پتدین یواشکی مامان گرفت . 

دیگه این روزا از ته  وجودم خواستم خدا منو بکش ، ما بدبختارو بگش ن اونایی ک خوش بودکیف و حالشونو میگردن.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها