اولین جمعه ای که نیستی سردار . !

#یا صاحب امان 

برنامه مشهد رفتن به کل بخاطر اتفاقات اخیر بهم خورد. ! اونم واسه اینکه مبادا اتوبوسِ ماهم چپ کنه ، الان باید بگم خستم ازین دست به دعاها بردن. !

بااین اتفاقا با این مرگ و میرا با این فرار کردن از سختی و شر و رسیدن به مرگ ، زندگی روزمره و تکراری دیگه دارم میترسم ، انگار واقعا روزای آخره ، میترسم از در خونه برم بیرون و دیگه مامانم اینارو نبینم  ، یا میترسم اونا برن و دیگه اونارو نبینم ، میترسم که یکیشون نباشه ، میترسم که من دیگه نباشم ، یک هفتست که قیامت شده ، یک هفتست که دل خونِ و آرامش نداره ، قلبم  بیش از حد درد میگیره از این نگرانی و ترس ، من که از اتفاق بد واسه یه غریبه میمیرم چطور تحمل کنم اگه سرم بیاد .! آره مرگ حقِ هرجا بخوای بری دامنتو میگیره ، حالا تو بگو هواپیماش نقصِ فنی داشت ، اینا بهونس ، بخدا که بهونست ، مگه میشه قبل پرواز چک نکنن، تا خدا نخواد هیچی نمیشه ، با اون قراضه هم میشد  به مقصد رسید، دلم  میگیره که این اتفاقای بدو به شهادت سردار ربط میدن ،  اون بنده خدا که شهید شد چه ربطی به اتوبوس چپ شده و هواپیمای سقوط شده داره؟؟؟؟ خدا جونم عاقبت هممونو ختم به خیر کن.!

امام رضا هرکاری میکنم خودمو بهت برسونم نمیشه تو یکاری کن که خیلی نیاز دارم بهت.!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها